آصلی، نِکو، اینجی، چینار و چپراز یک گروه خلافکار هستند. اینجی برای یک کار آخر پول شرکت را می‌دزدد؛ نگهبان امنیتی متهم شده و می‌میرد. با احساس گناه شدید، او قصد دارد خود را به پلیس معرفی کند، اما متوجه می‌شود حامله است.

بزرگ‌ترین آرزوی نگمی، چتین و موزو ساخت یک فیلم است. برای این کار به پول نیاز دارند. شانس به آن‌ها رو می‌آورد و با کریم از کادیرگا آشنا می‌شوند. کریم اسپانسر فیلمی می‌شود که آن‌ها قصد ساختن آن را دارند. تنها شرط این است که نقش اصلی فیلم را بازی کنند. البته یک مشکل کوچک وجود دارد. کریم کادیرگالی یک مافیا است و ...

داستان فیلم درباره علی یک ماهیگیر است که زندگیش را وقف پسر خردسالش "افه" کرده است، ولی "افه" کودکی متفاوت از دیگر کودکان است. او نمی تواند مانند دیگر کودکان بخندد یا بازی کند و در برقراری ارتباط مشکل دارد. علی سعی می کند با پسرش ارتباط برقرار کند ولی موانعی سر راهش قرار دارد و ...